Friday، October 09، 2009

اندر حکایت واردات

از این به بعد گاها از تجربیات زندگی در این را مکتوب میکنیم. اولین این تجربیات یا خاطرات نیز مربوط هست به چند روز پیش که قرار بود باری رو از ایران اشتراکی برایمان بفرستند.
ماجرا نیز از این قرار بود که یکی از بچه ها به ما پیشنهاد داد که چون قیمت اقلام خوراکی اینجا خیلی گران هست، بگوییم از ایران پک کنند و برایمان بفرستند. ما نیز موافقت کرده بودیم. (اینجا بچه ها معمولا در ماه اول تا جایی که ما فهمیده‌ایم قیمت همه چیز را به ریال یا همان تومن خودمان محاسبه میکنند برای همین هست که چشم‌ها همگی در ماه های اول در زمان خرید گرد میشود) در ادامه همین داخل پرانتز یکی از بچه‌ها نیز که مدت زیادی است در اینجا ساکن بوده خاطرات زیادی تعریف میکرد که همه در ماه‌ها اول به فکر تجارت وبیزینس میافتند، رویایی که در ادامه به کارهای بسیار پایینتر تا جاروبرقی کشیدن به عنوان کار پاره وقت تنزل پیدا میکند!
این خانواده دوست ما هم انگار دیگر چیزی کم نگذاشته بودند و کلا بازار تهران رو پک کرده بوند فرستاده بودند اینجا، فقط یک قلم اینجا بگم 12 قوطی رب گوجه فرنگی ، که فکر کنم هیات میشه راه انداخت. بگذریم دفعه قبلی که بچه ها بار از طریق Cargo میفرستادند معمولا چک نمیکردند ولی اینبار از شانس ما این مامورها پیله کردند که بایستی بار رو باز کنید تا بازرسی کنیم. حال شما قیافه مامورها رو تجسم کنید در حین بازرسی این اقلام. من فقط یکی از مامورها رو دیدم که داشت توضیح میداد که برای واردات بایستی چطوری اقدام کنیم، که با توضیحات ما که اینجا دانشجو هستیم و قرار همه اینارو خودمون بخوریم بیخیال شد.
خلاصه تک تک اقلام رو جداگانه وزن کردند و درنهایت یک tax عظیم نیز برایمان بریدند که فکر کنم همه رو از اینجا میگرفتیم به صرفه تر بود.
گذشته از جریمه های متنوعی که شامل گرفتن وقت مامورین زحمت کش گمرکشون هم بود که تک تک برایمان فاکتور کردند. اینجا کلا تا اینجا که ما دستگیرمان شده است بابت هیچ چیزی کسی با شما کاری ندارد و همه کارها با خنده پیش میرود، تنها مشکل قضیه همان انواع و اقسام charge هایی است که ممکن است برای چیزهای بیخود وبیجهتی که در مملکت خودمان با یک سلام و صلوات ختم میشود، برایتان ببرند.
خلاصه که اگر خواستید این شکلی هیاتی بار از طریق سیستم Cargo بفرستید حواستان باشد که مثل ما نرود در پاچه‌تان!