Tuesday، March 25، 2008

ایام عید

تعطیلات عید شاید باطل ‌ترین تعطیلات عمر آدمی است که هر نوع برنامه ریزی برای این دوره از ابتدا محکوم به فناست! مال ما هم از این قاعده مثتثنی نیست و فعلا دازیم فقط روزگارمان را می‌گذرانیم تا دوباره از هفتم بریم سر کار، بلکه دوباره زندگی روال عادی‌اش رو دوباره پیدا کنه. قبل عید که کارهایمان به شدت تو ترافیک بودند و کلی برنامه ریخته بودیم برای هفت، هشت روز تعطیلی ولی انگار ما آدم بشو نیستیم و بایستی که همه چیز در ترافیک باشد تا از ترس dead line ها دوباره نسبتا آدم شویم.

تلویزیون هم با اینکه هیچ چیز جالبی ندارد و این بی‌برنامه‌گی اش هم از همان لحظه تحویل هم نشان داد ولی باز سهم بزرگی در به فنا دادن زمان به بدترین شکل‌اش رو میسر می‌کنه!

اخیرا به این نتیجه رسیدم که بایستی موقع زن گرفتن حتما بایستی حاج خانوم لااقل ده، بیست سالی بزرگتر باشد، بلکه در انتها بتوانیم با هم بمیریم! از بس که این موجودات عمر بیشتری از جناب ملک الموت طلب می‌کنند. تقریبا میتوان گفت که در شرایط یکسان لااقل به همین میزان بیشتر جناب ملک الموت رو منتظر نگه می‌دارند. اینو تازه‌گی از خیل پیر مجردان فهمیدیم که همسرانشان را به دیار باقی برای معراج فرستاده‌اند.

بقیه هم که در تلاش هستند و فعلا موفق نشده‌اند، امروز یه نمونه زوج سابقا جوان مهمان آمده بودند، حاج خانوم آنقدر پیش جمع در هر موقعیتی نق پیری حاجی رو می‌زد، که انگار دختر دبیرستانی‌است. از هر فرصتی برای بیان اینکه چقدر از موقعیت هایش به خاطر ناتوانی حاج آقاش داره تلف میشه استفاده میکرد و می‌کوبید تو سر بنده خدا، هر چند ثانیه یک بار هم حواسش به حاجی بود تا ناغافل بدون اجازه دست به چیزی نزنه!

به اون دست نزن، قند داره و اونو بگذار سر جاش فشارت میافته و هر مدل امر و نهی دیگه. این بدبخت هم مثل بچه منگل‌ها هر چی حاج خانوم میفرمود فی‌الفور گوش می‌کرد. وضعیت اسفناکی بود، فکر کنم تو خونه اجازه نداشته باشه در یخچالو هم وا کنه! من خودم که حاضرم بمیرم دچار چنین خفتی نشم! واقعا چرا خانوما بیشتر و بهتر عمر میکنند؟ پاسخ علمی داره؟ فعلا هم تا پاسخ علمی قضیه پیدا نشده بهتره وقتی به چنین وضعیتی رسیدیم، داوطلبانه فرشته مرگ و بغل کنیم، بهتر نیست؟ برای من که هر آب خالی رو هم با یه قندون قند می‌خورم تصور چنین وضعیتی شبیه کابوسه!

Friday، March 21، 2008

چلچراغ و عشرت شایق

امسال قبل عید یک مجله نوروزی چلچراغ گرفتم، خیلی وقته که چلچراغ نگرفته بودم. صفحه آخرشان یک راهنمای مثلا طنز ایرانگردی زده بودند که برای آذربایجان شرقی، نوشته‌اند "محل نمایندگی عشرت شایق" !!

نمیدانم بر چه حسابی یک استان رو به اسم نماینده سی، چهل هزار نفری‌اش می‌نامند، هر چند که اسما هم طنز باشد کار زشتی بود. اینجا نوشتیم شاید بخوانند!

Thursday، March 20، 2008

تبریک عید

عید همگی مبارک! خواستیم یک پست برای تاریخ یک فروردین داشته باشیم که انگار دیر شده بود، مجبور شدیم تاریخ را دست کاری کنیم!

فعلا همین!

Sunday، March 16، 2008

مونیکا و بازخوانی ترانه‌های فولکلور قدیمی

این کشف جدید ماست. اسمش مونیکا و ترانه های قدیمی رو بازخوانی میکنه. صداش که به نظرم فابریک برای چنین ترانه هایی است. هر چند با لهجه می‌خواند ولی خود لهجه‌اش هم اتفاقا زیباتر می‌کنه!

برای ویدیو‌های بیشتر میتونید اسم monika رو به همراه iran تو youtube جستجوکنید.

Thursday، March 06، 2008

فاجعه

CATASTROPHE Equations:
N=Lim (Sent SMS/Received SMS)

when number of day increase, If N-->infinitive, this imply that your life is going to be a tragedy!

اینکه شمار مسیج‌های فرستاده‌تون تقسیم بر دریافتی‌هاتون به بی‌نهایت میل کند، این یعنی فاجعه! یعنی که اطرافیان شما را به یادتان را نه به دل که به آن اعضای کذایی چپ و راست، سپرده‌اند و روی جوجه اردک معروف داستان ها را سفید نموده‌اید!