Saturday، October 22، 2011

Why Google reader (Gooder) matters for us (Iranian)!

Last week there were some official announcement from Google which they are going to retire the Google Buzz and introduce some new changes for one-of-the best online news reader websites Google Reader. As a results of these new changes, Google reader will lose its popular features like friending, following and sharing. These feature are supposed to be integrated in Google Plus.
Since this announcement Iranian community of Google reader users started to show their anger and disagreement about these announced changes. But why Reader matters for us?
Google Reader, which thanks to its social features (which are going to be removed), is much more than a simple RSS reader for Iranian users. Google Reader is not in a separated domain (like any other Google product) and thanks to https protocol, it is hard to filter by government (To filter google reader the whole google.com domain should be filtered). In a country which all social website like twitter, facebook, friendfeed, and video or image sharing websites like youtube, tumblr, flickr, picassa and many more are banned, Google reader acts like a social websites and in lack of any independent news website (it should be mentioned that all international news channels like BBC, CNN, VOA, and all other non-governmental news website are banned,) Google Reader acts like a news spreading website. Easy access to Google reader made it suitable for Iranian community and through all these years, specially after June 2009 election, developed an strong community for spreading the news. 
Users like VahidOnline, with more than 7500 followers acts as a hub for spreading and sharing the news from different sources like many other popular users. Commenting space of popular users are also like a forum for discussion about the news and events! Websites like Balatarin (digg like Iranian website) with 60000 subscriber, kaleme.com which represents green movement news with more than 12000 subscriber, BBCpersian with 10000 feed subscriber are some of the examples why such a simple RSS news reader website changed to be one-of-the popular website in Iran. Where all blog provider services like Blogger.com and Wordpress.com are also banned, many weblogs owe their readers to Google reader and some also use notes as a weblog post or tweet.
Popularity map for Google Reader shows that Google Reader is the 1st popular website in Iran, despite the fact that many users which are using VPN or proxies and are not counted! Then It makes sense why Google Reader matters for Iranian and why integrating it with Google+ will makes it like any already available and banned website like facebook!
Some of these disagreements are represented under the last post of Alen green, which first announced these changes, and many more in users notes and comments in google reader. Some of related sarcastic notes in Google Reader, reads: Google shaking hands with censorship chiefs in Iran from Arman, and other note from kathy reads: It is like being after bombing attack warning alarm, everybody wait to see when then destroy here! Some user also wrote a petition for Google to stop them removing social feature of Google reader, this petition can found here

Monday، October 17، 2011

قوانین تخیلی یا چسباندن با "تف"

امروز مطلبی از وبلاگ شور و شر رو میخوندم. یک قسمت آخری از مطلبش من رو یادم یه یه بحثی انداخت که خیلی وقت بود همیشه درگیری داشتم. البته کلا این مطلب نه در پاسخ و نه اصلا در جهت محور اصلی اون مطلب هست.
بحث در مورد برخی قوانین اجتماعی یا اساسی است که من اینجا تخیلی میخوانم. قانون تخیلی (فعلا فقط درباره قوانین اجتماعی صحبت میکنیم) رو هم اینطور تعریف میکنم که قوانینی نه برای اداره جامعه که اساس قانون بر آن باشد که بر پایه اصولی غیر از همان جامعه و همان تاریخ وضع شده، یا قوانینی که به قدری پیچیده، متناقض و غیر قابل فهم هستند که قطعا برای مردم عادی قابل فهم نیستند. 
حالا یه مثال خیلی روشن بزنیم. یکی از همین مسایل اجتماعی مسئله ازدواج و طلاق و کلا همه موارد حقوقی مرتبط با آن. اینکه چرا در خیلی از کشورها با اینکه آمار بسیار بالایی از ازدواج و طلاق دارند، مشکل ما را ندارند. وقتی تو یه همچین جایی نگاه میکنی قوانین همه برای اداره همان جامعه وضع شده. یعنی خیلی راحت شما میتوانید همه قوانینی را که باهاش درگیر هستید را به راحتی بفهمید. مثال شما از روزی که ازدواج میکنید دقیقا میدانید که شرایط چیست و اگر زمان طلاق برسد کلا وضعیت به چه ترتیب خواهد بود. یعنی هیچ جایی برای دعوا یا اشک و زاری جلوی قاضی وجود ندارد. کافی است یه صورتی از حساب بانکی شما، همسرتان و سوابق بیمه ای و کاری گرفته شود تا خودتان هم بدانید سهمتان از این جدایی چه خواهد بود. 
اما همین قوانین بسیار ساده و قابل فهم برای همه (مشخص است که باید قابل فهم باشد، چون اصلا مخاطب همه افراد عادی هستیم) در موارد مشابهی در کشور ما به چه ترتیبی است. قطعا هیچ کس پاسخ درست و قاطعی برایش نخواهد داشت. مثلا من میتوانم بپرسم بالاخره مهریه قابل وصول هست یا خیر؟ اصلا شرط ضمن عقد چیست؟ بار حقوقی اش چیست؟ تا چه قدر محکم طرفین (یعنی همسرها) میتوانند همدیگر را ادب کنند؟ قرمز نشود یعنی چه؟ متر این قضیه کجاست؟ قطعا هیچ کس جواب روشنی نخواهد داشت و به تعداد آدمهایی که تو همین مملکت زندگی میکنند مثال برای وصول یا در رفتن از زیرش فراهم است. اصلا خود قانون مبهم است اگر من بگویم یک میلیون سکه، یک ریال ته جیبم نباشد فردای طلاق چه؟ یعنی اصلا از اول قانونی وضع کردم که خودم میدانم پشتوانه ندارد. هزاران هزار راه هست برای نپرداختن. برای همین اینجا کلا دیگر قانون مهم نیست باید دید چه کسی از طرفین دعوا قالتاقتر هست همان خواهد برد. برای همین دادگاههایی خواهیم داشت پر از شاکیان و متهمین سر چیزهایی خیلی ساده، مثل اینکه دو نفر دیگر نمیخواهند با هم زندگی کنند.
حال اما چیزی بدتری که رخ میدهد، اینه که چون مسایل جامعه روز به روز تغییر میکنند، ما هم سر تعارف یا هر چیزی با خود قانون کاری نداریم و شروع میکنیم به وصله پینه کردن قانون. کلی قوانین متممی که با تف به همین قانون به زور میچسبانیم که به روزش کنیم. حال و روز قانون اولیه بهتر که نمیشود هیچ روز به روز پیچیده تر و غیر قابل فهم تر هم میشود. چون اصلا مشکل جای دیگری است و این تف مالی ها دردی دوا نخواهد کرد. میگویم بدتر میشود، چون مثلا فرد شرط ضمن عقد اضافه میکند، پس فردا میفهمد اصلا چنین چیزی بار حقوقی ندارد. یا اینکه مثلا زرنگ هست با کلی راه حقوقی حق طلاق را میگیرد، فردایش هم مهریه را اجرا میگذارد و مردی که ناگهان یک شبه بدبخت شد. 
مثال این قوانین تو جامعه ما بسیار زیاد هست، اما حالا برسم به اینکه چرا استارت این مطلب زده شد. یه قسمتی از سخنان رهبر در رابطه با بحث ولایت فقیه تو همون مطلب آمده، این قسمتش برای من خیلی جالب بود:
«یک مسئله، مسئله‌ى رهبرى است؛ چیزى که در دنیا معمول نیست، در جمهورى اسلامى هست. ..... رهبرى فقط تابع این نیست که کسى او را به خاطر اینکه شرائط را از دست داده، عزل کند؛ اگر این شرائط در او وجود نداشته باشد، خودش به خودى خود عزل‌شده است؛ این خیلى چیز مهمى است. » (کامل از اینجا)
مشکل من مثلا در اینجا با همین جمله آخری است که بولد کرده ام. بسیاری از قوانین به همین شکلند مبهم، و متناقضند. اینکه حاکم یک جامعه خودش به خودی خود عزل میشود یعنی چه؟ حاکمی که بالاترین سطح دسترسی در انتخاب مثلا ناظران بر خودش را دارد، یعنی راه بدون دعوای تسریع این روند خودبخودی چه میتواند باشد؟ یعنی من نمود زمینی این گفته رو میخوام. اصلا من از کجا الان بدانم که حاکم کشورم به خودی خود عزل شده است یا نه؟ 
هدف از نوشتن هم پرداختن به این غیرقابل فهم بودن این سری قوانین تخیلی است. اینکه چرا مناقشه برانگیز میشوند. چه در مثال اول چه در دومی. تو مثال اول همون ازدواج و طلاق، طرفین دعوا میکنند چون قانون مشخص نیست برای همین معلوم نیست بالاخره سهم هر کس از این دعوا چه قدر هست، برای همین مجبورند تا جایی که میتوانند کوتاه نیایند، و در آخر از صفر تا صد هر عددی برای درصد موفقیت طرفین، محتمل هست.
فرضا تو یه کشور فرضی با قوانین استاندارد دمکراتیک من از حاکم جامعه ام ناراضی باشم تکلیفم روشن هست، راه این قضیه مشخص و معلوم هست یا لااقل به همین اندازه مشخص به نظر میرسد. برای همین دعوایی سر این مسله نیست. اما چنین چیزی برای مثلا مصر و تونس و سوریه مشخص نبود و نیست؛ یا به قدری پیچیده و مبهم هست که میدانی بدرد بخور نیست. راهی هم برای رساندن نظر بدون دعوا فراهم نیست. برای همین حتما مجبورند با کلی هزینه جانی بریزند در خیابان تا با دعوا فردی را که به خودی خود عزل نمیشود را عزل کنند.

Saturday، October 15، 2011

آفات حمایت‌های کور مغرضانه

بدترین چیزی که میتواند برای «جنبش وال استریت را اشغال کنید» اتفاق بیافتد این است که یک حاکم مستبد آنرا تایید کند. همانطور که در واقع بدترین چیزی هم که برای جنبش سبز در ایران اتفاق افتاد، این بود که آمریکا، اسرایل و عربستان سعودی برایش خوشحالی کنند. 
-حمید دباشی - سوالات حقوقی به دنبال «نقشه عجیب» ایران

The worst thing that can happen to the Occupy Wall Street movement is for a tyrant to endorse it, as indeed the worst thing that happened to the Green Movement in Iran was for the US, Israel, or Saudi Arabia to rejoice in it.
Legal questions follow Iran's 'bizarre plot'
کل مقاله حتما توصیه میشود.

Friday، October 14، 2011

خبر فوری یا دلیوری ریپورت

یه ویدیو از شبکه خبر جدیدا تو یونیوب گذاشتند که وسط یه گزارش از حواشی بازی ایران و بحرین ناگهان یه عنوان «خبر فوری» میاد و گزارشگر میاد که رهبر معظم رسید کرمانشاه و دوباره برمیگردند به گزارش. 
نمیدونم چنین خبری احتمالا اشاره‌ای باید داشته باشد به وضعیت اسفناک مسافرت‌ها در ایران و آمار تصادفات و سوانح که همیشه ممکن یه طرف این مسیر به سمت ملکوت باز شود. تنها چنین وضعی است که مثلا رسیدن از تهران به کرمانشاه را تبدیل به یک خبر فوری میکند. 
لینک ویدیو: http://youtu.be/pp23EUQnwX8
قبل از این هم خبری طلبکارانه تو سایت تریبون منتشر شده بود که سفر رهبر در کدام روزنامه‌ها تیتر اول نشده و صفحه اول همه روزنامه رو آورده که بلااستثنا در همه روزنامه‌های دولتی بیش از نصف صفحه اول رو اشغال کرده و همین میشود دلیل فرمایشی بودن. این یعنی به متن آوردن زورکی خبری که به هیچ عنوان در شرایطی واقعی چنین بهایی ندارد، روزی که اولین خبر رسانه‌های دنیا درباره اتهام به ایران است. 
خبری نیز در آینده آمده که از سرازیر شدن آگهی های شرکت نفت به کیهان خبر میدهد، خبر کامل نیز شرایط رو بیشتر مشخص میکند. و سهم هر روزنامه رو از این صله معین میکند. یعنی پول میدهیم تیتر بزنید. 

Wednesday، October 05، 2011

در نود خیالی میگذرد !

در همین شروع فردوسی پور خبر میدهد که ما امروز یه گفتگوی ویژه خیلی جذاب خواهیم داشت و مهمانان خیلی مهمی در برنامه حضور خواهند داشت. موضوع برنامه امروز هم راجع به اختلاس سه هزار میلیارد تومانی است. حالا مهمانان رو هم به موقع اش معرفی خواهیم کرد. بعد یه خورده کاغذهاشو جابه جا میکنه و میگه حالا شما سوال اس ام اس رو ببنیند تا گفتگو رو با حضور مهمانانمون شروع کنیم. 
سوال برنامه: به نظر شما چی کسی مسول اختلاس بهت آور اخیر هست؟
۱) مجموعه سیاست‌های دولت در زمینه اقتصاد ۲) شرکت آریا ۳) خاوری مدیر بانک ملی
فردوسی پور: خوب مهمانان امروز ما آقای احمدی‌نژاد، و آقای نمیدونم دکتر بگیم چی بگیم بالاخره به شما (با خنده رو به رحیمی) رحیمی معاون اول و آقای مشایی همه کاره آقای ریس جمهور، درست گفتم دیگه؟ احمدی‌نژاد: بله. بعد رو به مهمونها خب نیاز که به معرفی ندارند، حالا اگه شما سلام علیکی دارید با ببیندگان بفرمایید تا ما بحث مون رو شروع کنیم. 
مهمونها سلام علیک میکنند و نوبت رحیمی که میرسه جواب میده که این جنجال راجع به مدرک ایشان از طرف رسانه‌های ضد انقلاب و صهیونیستی و … که فردوسی پور میپرسه: خب استاد الان ما از شما داریم میپرسیم، بالاخره شما یا این مدرک رو دارید یا ندارید، یه کلمه بله یا خیر؟ دوباره رحیمی ادامه حرف های قبلی رو دنبال میکنه و اینکه دولت خدمتگذار و پاک و فلان اینبار دوباره فردوسی پور میپرسه نه خب حالا این قضیه خدمتگذاری و پاک بودن و اینا رو قراره تو گفتگومون دنبال کنیم. شما فقط الان بفرمایید که دکتری دارید یا نه، این نماینده گان سه سال بنده خداها آزگار جواب این یه سوال رو نتونستند پیدا کنند. یه بار بگید خیال همه رو راحت کنید:) رحیمی دوباره طفره میرود و میگوید که قرار نبوده امروز راجع به این مسله صحبت شود و گرنه اگه اطلاع داشت حتما همه مدارک رو با خودشون میورده. حالا اینبار دیگه فردوسی پور میخنده و میگه خوب باشه بابا شما اگه مدرک بیار بودید که سه سال این بنده خدا توکلی و نادران نماینده‌های مجلس رو سرکار نمی‌گذاشتید. حالا باشه از بحث‌مون دور نشیم و فکر کنم همینقدر کافی است بقیه رو خود مردم میتونند تشخیص بدند و قضاوت کنند. 
یه بار دیگه سوال رو ببینیم. دوستان یه آیتم راجع به این اختلاس عجیب و غریب و n میلیاردی آماده کردند. اینو میبینیم و دوباره برمیگردیم که بحث رو شروع کنیم. 
آیتم برنامه :
قربانیان اختلاس تا کنون جهرمی از بانک صادرات، خاوری بانک ملی و مدیرعامل بانک سامان و پورمحمدی از بانک مرکزی
در انتها هم بخش آخر سخنان میر حسین راجع به فساد در مناظره های انتخاباتی پخش میشه:
دایم بحث فساد می‌شود و می‌خواهند مچ‌گيری کنند، ولی من معتقدم آنچه که فساد ناميده می‌شود مجموعه سياست‌هايی است که ما امروز در زمينه اقتصادی داريم. برخورد با فاسد آخرين حلقه از مجموعه يک زنجيره بلندی دانست که بايد انجام بگيرد. قبل از آن مسيرهايی را که به فساد می‌تواند، بيانجامد از جمله پارتی بازی، خويشاوند سالاری و رفاقت بايد از بين ببريم. از کسانيکه پرونده دارند و صدها ميليارد ثروت دارند نبايد در دستگاه خود استفاده کنيد. وقتی شما همه اين کارها را انجام داده و بخشنامه‌ها را صادر کرديد و سياليت اطلاعات ايجاد کرديد و اطلاع در اختيار مردم قرار گرفت و اجازه نداديد تا قراردادهای نفتی در وزارت کشور انجام شود، بلکه اين قراردادها در جلوی مردم و خود وزارت نفت انجام شد. 

---- 
خب امروز کلی مهمان تلفنی خواهیم داشت، دوستان ما تلاش زیادی هم کردند که یه تماس تلفنی هم با جناب خاوری داشته باشیم که در کانادا حضور دارند که تا الان موفق نشده اند.ما این حق رو برای ایشون قایل هستیم که زمان برای دفاع از خودشون براشون داده بشه. 
رو به مهمونها: آقای احمدی نژاد میشه توضیح بدید این قضیه اختلاس عجیب غریب اصلا چی هست. شما که همیشه ادعای پاکترین دولت رو داشتید الان همه دوستان شما در دولت در معرض اتهام قرار دارند و به نوعی خودشون درگیر هستند و حرف و حدیث‌های زیادی الان پیرامونشون هست. توضیح میفرمایید چی هست قضیه؟ 
احمدی نژاد: ببینید قضیه خیلی روشن هست، ما سکوت کردیم به خاطر منافع کشور و اینکه از دوستان میخوایم که سکوت کنند تا دولت با آرامش بیشتری به کارهای خودش که همون آبادی و عمران کشور هست ادامه بده. 
فردوسی پور: خب جناب مشکل همین جاست، این چیزی که شما عمران و آبادانی میدونید فعلا یه نمونه اش همین اختلاس n هزار میلیاردی است، البته فقط یه نمونه اش. خیلی پرونده های دیگه ای هم هستند که انگار آقای لاریجانی ریس قوه قضاییه هم خطاب به شما فرمودند که وقاحت هم حدی دارد و این چیزا، حالا خوب خودتون توضیح بدید که چه خبره؟ چی شده رقمها هم همه بالاست ماشالله، شما ببینید الان یه اختلاس ۱۰۰ میلیاردی تو پتروشیمی ایلام تایید شده،یک ۱۰۰ میلیاردی دیگه تو مسکن مهر، یه اختلاس تو بانک ملی و وزات نفت،حالا یه سری اختلاس هی کوچیک چند میلیاردی هم داریم :) مثلا تو سیستان بلوچستان، تو دانشگاه زنجان. البته اینا کو تا برسند به ۳ هزار میلیارد تومان :) و اینکه کلا اختلاس بازاری شده و کلا همه چی کلا عجیب غریب شده. حالا میفرمایید که قضیه از چه قراره؟ 
احمدی نژاد دوباره اینبار به مدیریت جهان و سخنرانی اش تو دانشگاه کلمبیا اشاره میکنه، به سفرش به سازمان ملل و اینکه چطوری لشگرکشی کردند و کل دنیا به حقانیت جنابش ایمان آوردند ولی رسانه ها نمیخواند حقیقت رو بنویسند ! 
فردوسی پور: حالا استاد اینا که سر جای خودش، راجع به اینها هم یه سری سوال هست. انگار شما کلا فامیلی تشریف برده بودید. تصاویرش رو هم که داریم انگار کلا نوه تون رو هم برداشتید بردید. حالا اینا بماند. شما فعلا یه قلم تو این ۶ سال که دم از فساد و فلان و اینا میزدید تو یه قلم تو یه کشور ۷۰ میلیونی رکورد اختلاس دنیا رو جابه جا کردید. البته این کنار رکورد های دیگر دولت شما. حالا باشه انگار شما قرار به پاسخگویی ندارید. از دکتر رحیمی بپرسیم. دکتر شما کجای این قضایا هستید؟ خود شما پارسال در راس اختلاسی بودید که همه افراد درگیرش جز شما دستگیر شدند. حالا شما خودتون ریس مبارزه با مفاسد اقتصادی هستید. حالا بگذارید جناب نادران نماینده مجلس پشت خط هستند. 
نادران پشت خط میاد و دوباره راجع به پرونده فساد جناب معاون و مدرکش توضیح میدهد. علی مطهری هم پشت خط میاد و اضافه میکنه :قرائن نشان می دهد که اتهام رحیمی جدی است و آقای احمدی‌نژاد که منادی شعار عدالتخواهی است باید در برخورد با اتهامات رحیمی پیشقدم شود.
احمدی‌نژاد هم در دفاع میگه که رحیمی حتی یک تخلف هم ندارد و همه اینها تهمت های افراد حسودی است که نمیتوانند دست آوردهای دولت رو در زمینه های نانو و سلول‌های بنیادین و فناوری هسته ای ببینند.  
فردوسی‌پور آخه در حالی که به زور جلوی خنده‌اش رو گرفته: استاد شما خیلی خوبی اصلا، حالا یعنی الان این اختلاس های عجیب غریب میلیاردی رو هم اضافه کنیم به دست آوردهای شما؟ 
تصویر میره رو مشایی که داره با صندلی بغلی اش که خالی است صحبت میکنه! وقتی متوجه میشه فوکوس رو اون هست سریع برمیگرده و شروع به صحبت در مورد آموزه های آسمانی ادیان آخرالزمانی، فلسفه ساختن کشتی توسط نوح پیامبر و اشکالات وارده بر سیره پیامبران در مدیریت و طرز صحافی کتب عهد عتیق در آنزمان یه سری صحبت میکنه و ربط همه اینها به مکتب ایرانی. البته تقریبا ۵ دقیقه آخر دیگه هیچی مفهوم نیست. 
فردوسی پور متعجب به پشت صحنه نگاه میکنه ببینه کسی میفهمه این چی میگه که میبینه احمدی نژاد و رحیمی هر دو دارند به نشانه تایید هی سر تکون میدند. هاج و واج میپرسه حالا استاد اینا البته بحث برنامه ما نیست باید کارشناسان بیاند بشینند راجع به نظرات بنیادین شما حرف بزنند. حالا شما میگید این قضیه سفارشات شما چی بوده؟ الان مدارکش رو سایتها منتشر کردند که شما در چند مورد سفارش کردید فروش کارخانجات رو. بعد تصاویر سایت ها رو نشون میدند. 
فردوسی پور: یعنی الان ما رو هم سفارش میکنید یه شرکت دولتی رو هم به ما واگذار کنند به قیمت مفت؟ همین فیلمبردار ما هم بچه خیلی خوبیه، کل عوامل پشت صحنه حاضرند چند تا از این شرکت ها رو داشته باشند. یعنی شما ما رو هم سفارش میکنید؟ 
مشایی دوباره به فاز آخرالزمانی و آرماگدونی میرود و گاها صندلی خالی بغل دستی رو نگاه میکند. 
بعد در آخر خبر شکایت نمایندگان رو از دولت میخونه و اینکه امیدواره رسیدگی بشه. 
 البته مملکت ما خیلی عجیب غریب هست و الان کلی اتفاقات عجیب غریب میافتد و اصلا معلوم نمیشودآخرش چی به چی شد! فردوسی پور از مطهری که پشت خط هست میپرسد بالاخره این ماجرای سوال شما چی شد؟ مطهری هم میگه که امضا ها رو جمع کرده و هیت ریسه داره تخلف میکنه. 
فردوسی پور: آقا شما که این امضا ها رو یه چند ماهی هست که جمع کردید بالاخره چی میشه پس؟ 
مطهری هم اشاره میکنه که اگه این استیضاح به نتیجه نرسه استعفا میده. عادل میخنده که ای بابا مجلس که داره تموم میشه حالا چه عجله ای هست:) حالا حتما میخواید نگه دارید یه ماه مونده استعفا بدید و دوباره کاندیدا بشید. آقای مطهری میتونید بگید واقعا روزنه امیدی هست یا باز ملت سرکارند و دوباره بعد اینهمه سر و صدا همه چی میخوابد و روز از نو و روزی از نو و اختلاسی نو :) 
تلفن مطهری فطع شده. 
عادل توضیح میده که بنده خدا رضایی و حداد هم دایم تماس میگیرند و میخواند راجع به رهنمودهای یکی حرف بزنند و اینکه چه قدر با بصیرتند و اول از همه بصیرت داشتند. که حالا به خاطر اینکه دور از موضوع بحث بوده شرکت داده نشدند. ازشون خواهش هم میکنه که شماره های دیگه سازمان رو اشغال نکنند. میخنده که کل ساختمان شاکی شدند اینا حتی به همسایه های سازمان هم انگار رحم نکردند و کل محوطه ولیعصر رو از خواب بیدار کردند.
در همین حال عادل اشاره میکنه که تو گوشی بهش اطلاع دادند که یکی فرموده انگار قضیه رو نباید کش داد. عادل داره توضیح میده که هدف برنامه و بحث اتفاقا کمک به روشن شدن حقیقت بوده و اینکه لااقل اذهان عمومی روشن بشند چی داره میگذره تو مملکت. سه تا مهمان برنامه لبخند بر لب خوشحال نشستند که یهو تیتراژ برنامه میره و عادل با عجله توضیح میده که امیدواره دیگه این اتفاقات رخ نده و ریشه فساد از مملکت کنده بشه.

Saturday، September 24، 2011

سریعتر از نور

یکی از آخرین یافته‌های شتاب دهنده ذرات (LHC) اخیرا پر سر و صدا شده. قضیه هم ازاین قرار است که انگار تو یکی از این مسابقات دویی که تو شتاب دهنده ذرات ترتیب داده شده، نوترینو (یکی از ذرات بنیادی زیر اتمی) تونسته رکورد شکست ناپذیری فوتون (همون سرعت نور) رو اندکی جا به جا کنه:)، تو دتکتور خط پایان که تو ایتالیا بوده مشخص شده که نوترینو مسیر ۷۳۰ کیلومتری رو تو ۲.۴۳ میلی‌ثانیه طی کرده، یعنی ۶۰ نانو ثانیه بهتر از رکورد فوتون. 

البته انگار کلی اختلاف بوده سر انتشار نتایج بحث برانگیز که نظریه نسبیت رو هم زیر سوال میبره،  اما بالاخره تصمیم بر این شده که نتایح اعلام عمومی بشه. با احتساب دقت ۱۰ نانوثانیه ای این دتکتور، عدد بدست آمده نمیتونه به خاطر خطای اندازه گیر باشه، دیروز هم مجله نیچر دقت نتایج رو قطعی ارزیابی کرده.
البته خیلی جاها هم همین خبر با کلی تردید اومده. به عبارتی این نتایج به اشتباهات داوری این مسابقه نسبت داده شده. یکی از اساتید فیزیک هم تو مصاحبه با بی بی سی گفته که از اینکه نتایج بدلیل خطای اندازهگیری است مطمئنه و حاضره اگه درستی نتایج سرن اثبات بشه، شورتش رو تو یه برنامه تلویزیونی بخوره:)
استفان هاوکینگ هم گفته که هنوز نتایج تو مرحله ابتدایی است و بایستی بیشتر تحقیق بشه.
یکی دیگه از دلایل علیه نتایج هم ابرنواختر SN 1987A هست که تو همون سال ۱۹۸۷ مشاهده شده. (سوپر نوا یا ابرنواختر در فارسی، انفجار یا مرگ یه ستاره، به شدت نورانی هستند و تو همون زمان کوتاه کل کهکشان رو روشن میکند، این انفجار با انتشار مقادیر عظیمی از همین ذرات زیر اتمی نوترینو ها همرا هست:). تو زمان مشاهده این ابرنواختر، فوتون ها و نوترینوهای حاصل از این انفجار (در ۱۶۸۰۰۰ سال نوری از زمین رخ داد و رو زمین با چش غیر مسلح هم دیده میشد) با هم به زمین رسیدند. در حالی که اگه نتایج این آزمایش جدید سرن درست میبود اصولا ذرات نوترینو بایستی سالها قبل از رسیدن نورش به زمین میرسیدند. خیلی های دیگه هم تردیدهای دیگری رو داشتند تو نتایج و کلا الان بیشتر منتظرند ببینید نتایج بعدی مخصوصا از شتاب دهنده تو شیکاگو یا ژاپن که اونا هم میتونند همین مسابقه رو ترتیب بدند نتایج رو تایید میکند یا نه. 
تو همین زمان هم کلی افراد نظرات عالی رو در باره تجیه این نتایج تو توییتر بیان کرده اند، برای دنبال کردن این سری بحث ها تو توییتر این تگ  mundaneneutrinoexplanations# و win# رو دنبال کنید. 
یه سری از باحالتریناش همینه که یکی نوشته نوترینوها فقط آنتی ویروسشون رو آن ایستال کردند یا یکی دیگه نوشته از دست ماهواره در حال سقوط ناسا در میرفتند یا یکی دیگه که دلیلش رو رد بول نوشته، یکی دیگه هم کم شدن سرعت نور رو بدلیل اقدامات ریاضتی :)

  1. Photons still running Windows 3.0#mundaneneutrinoexplanations
  2. #CERN physicists did arithmetic on old Pentium computers mundaneneutrinoexplanations
  3. Red Bull. #mundaneneutrinoexplanations
  4. Due to austerity measures the speed of light has been reduced #mundaneneutrinoexplanations
  5. Neutrinos running for cover from falling NASA satellite #mundaneneutrinoexplanations
  6. Neutrinos don't believe in the Eurozone #mundaneneutrinoexplanations
  7. Photons stopped for Italian food on the way #mundaneneutrinoexplanations
  8. #mundaneneutrinoexplanations Cheating neutrinos jumped the starting gun: physics ref failed to notice.
  9. Only physicists would come up with a tag this long: #mundaneneutrinoexplanations
  10. Neutrinos uninstalled their antivirus software. #mundaneneutrinoexplanations
  11. They took the autobahn. #mundaneneutrinoexplanations
  12. Neutrinos passing by observed to yell 'meep meep' #mundaneneutrinoexplanations
  13. Switzerland, not being in the EU, has not implemented the EU Directive defining the speed of light.
پ.ن:این متن ترجمه آزادی از این مقاله اسپکتروم هست.

پ.ن ۲: وبلاگ به هر دلیلی که مهم نیست برام فیلتر شده. خیلی ممنون هستم از دوستانی که مطالب رو همخوان میکنند در ریدر یا مشترک شدند :)

سیستمی فراموش شده به عنوان پلیس

تو همین چند روز انگار سازمان هوایی آمریکا (ناسا) اعلام کرده که یکی از ماهواره هایی رو که فرستاده بودند بعد از اتمام ماموریت حالا انگار قرار است دوباره به زمین برگردد. البته برگشتنی که احتمالا قسمت اعظمی از آن در جو خواهد سوخت اما باز با این وجود یه تکه هایی اش ممکنه با زمین برخورد کنند.
یکی از برنامه های طنز رادیویی اسپانیا هم که هر روز انگار یه سوژه برنامه خودشون کرده بودند و به صورت تصادفی به یکی زنگ زده بودند و پشت تلفن بهش اعلام میکردند که از ناسا دارند تماس میگیرند، و طبق محاسباتشون ظرف چند دقیقه این ماهواره اندازه اتوبوس قراره دقیقا بخوره به خونه اش. 
صاحبخونه پیرمردی بود تو یکی از روستاهای جنوبی اسپانیا. مجری برنامه با آب و تاب فراوانی داشت براش توضیح میداد که خطر چقدر جدی است و سریعا بایستی از خونه‌اش خارج بشه. اما پیرمرد روستایی خیلی راحت جواب میداد که از خونه‌اش تکون نمیخوره و اگر قراره چنین اتفاقی بیافته انتظار داره که پلیس بیاد و بهش خبر بدند تا از خونه خارج بشه. هر چه قدر هم که مجری اصرار میکرد و اعلام میکرد که از طرف سازمان ناسا تماس گرفته و فلان، پیرمرده حرفش همون بود و نهایتا هم اعلام کرد که اونها میتونند با پلیس تماس بگیرند تا بیاد و منطقه رو تخلیه کنه. چون این وظیفه پلیس هست.
حال البته همین اعتماد رو درنظر بگیرید با اعتماد به پلیس در سیستمی که با عنوان کردن خودش به جای مامور سازمان آب یا برق، دزدکی وارد خونه مردم میشه تا ماهواره هاشون رو جمع کنه. یا با عملیات ژانگولر از زمین و اسمان با طناب رو بالکن ملت فرود میاند. 

به نظرم روشن است قضیه که تو چنین وضعیتی که نقش ذاتی پلیس که ایجاد امنیت است کاملا عوض شده و هیچ اعتمادی در نقش اصلی‌اش رو مردم قبول نداشته باشند یا اصلا فراموش کنند  وظیفه ارگانی به عنوان پلیس رو در زمانی که نیاز داشته باشد. 
اینجا ممکن است تو هر نوع دعوا یا مشاجره‌ای حتما افراد خود رو موظف به حل مشکل کنند. دو سرنشین دو تا ماشین با هم مشاجره لفظی پیدا میکنند، قهرمان غول پیکر مملکت، به جای پلیس، خود شخصا پیاده شده تا حال چند تا بچه رو به زعم خودش بگیرد و رویشان را کم کند. یکی از همین بچه‌ها هم که راه فراری نداشته‌اند انگار در ترافیک، از هول هیکل ایشان با چاقو حمله میکند و از بخت بدشان قهرمان از دنیا میرود (بچه‌ای که از ترس قبل از اعدام با فریاد از مادرش میخواسته که نجاتش بده). طبعا چون قهرمان بوده هیچکس نمیپرسد ایشان چرا شخصا از ماشین برای درگیر شدن خارج شده. چون کسی اصلا به یاد ارگانی به عنوان پلیس یا سیستم قضایی نیست. قطعا اگر این بچه هم هیچ چیزی همراهش نداشت زیر اولین ضربه ایشان مسافر آخرت میشد چه؟ 
مورد مشابهش هم البته انگار چند ماه پیش بود که یکی از همین عزیزان قهرمان به شخصه برای وصول پولش راهی خانه طلبکار شده و با شمشیر وی را به خاطر وصول مقداری پول نصف میکند. ایشان هم در جا خود را در جای سیستم قضایی و مجری قانون دیده، چون اصلا یاد نداشته احتمالا مراجعی به همین نام وجود دارد که اتفاقا وظیفه اصلی‌شان باید همین است. 

Sunday، September 11، 2011

استبداد

این قسمتی از سخنان "معظم له" در جمع مجلس خبرگان رهبری است: 
البته دشمنان، «ولايت مطلقه» را به معناى «استبداد» گرفته‌اند؛ يعنى ميل فقيه عادل به صورت دلبخواه. اين معنا در دلِ خودش يك تناقض دارد: اگر عادل است، نميتواند مستبد باشد؛ اگر مستبد است و بر اساس دلخواه عمل ميكند، پس عادل نيست. دشمنان، اين را ملتفت نميشوند و اين معنا را نميفهمند. اين نيست مسئله‌ى «ولايت مطلقه» كه فقيه هر كار دلش خواست، بكند؛ يك وقت يك چيزى به نظرش رسيد كه بايد اين كار انجام بگيرد، فوراً انجام دهد؛ قضيه اين نيست. قضيه اين است كه يك حالت انعطافى در دست كليددار اصلى نظام وجود دارد كه ميتواند در آنجائى كه لازم است، مسير را تصحيح و اصلاح كند، بنا را ترميم كند. (بیانات رهبر انقلاب در جمع اعضای مجلس خبرگان)

منظور از دشمنان در ابتدا که کل پاراگراف در توضیح احتمالا انتقادات یا سوالات آنان بیان شده، نیز احتمالا مخالفین نظریه "ولایت مطلقه فقیه" است.
اما کل پاسخ اصولا به سوال ناصحیحی است. کسانی که ولایت مطلقه را مترادف یا زمینه ساز و آغازگر استبداد یا دیکتاتوری میدانند احتمالا هرگز با چنین تعریفی از استبداد یا دیکتاتوری موافق نباشند (یا لااقل من ندیده‌ام). استبداد هیچگاه به معنی حکومت با میل شخصی یا دلبخواه حاکم (یا گروه خاص) نیست (تعریف در ویکیپدیا: دیکتاتوری - dictatorship).
یکی از ویژگی های این تعریف نیز مطلق بودن قدرت در اختیار فرد یا گروه خاص حاکم است. الزاما نیز همیشه، حتی اگر شده به خاطر نفع شخصی پایداری حکومت، هیچ گاه تصمیمات از روی دلبخواه یا میل شخصی نیست. اتفاقا قریب به اتفاق حاکمان مستبد دنباله رو ایدیولوژی یا آرمان خاصی بوده و همه هدفشان در راه برپایی آرمان شهرهای کذایی خودشان بوده است. (مثال هم که خیلی زیاد: استالین ، هیتلر، فرانکو، ممرضای خودمون و... اتقاقا مثال عکس به ذهنم نرسید) یا به قول ایوان کلیما همیشه قول بهشت را داده‌اند و در نهایت نگهبان جهنم میشوند :) 
حال بماند خود واژه کلید دار نیز تضادی دارد با داشتن قدرت ترمیم یا اصلاح مسیر، و یا واژه انعطاف هم با خود عنوان مطلقه.

اما جدای اینها جای خوشحالی دارد به نظرم که حاکمانی که چنین قدرت مطلقه ای در اختیار دارند خود نیز از آسیب‌های چنین قدرتی آگاهند و سعی دارند تا فاصله و مرزبندی خود را با آن (حتی اگر شده در مقام حرف و پاسخگویی) حفظ کنند. اینها همه از برکات ماتاخر اصلاحات و جنبش سبزند.

Wednesday، August 31، 2011

ریاکاری

انگار امروز یه کاریکاتوری از مانا منتشر شده در مورد دریاچه ارومیه و خشکی آن. مضمون کاریکاتور سواری را نشان میدهد که مشکی رو که بر دوش داشته تا به دریاچه ارومیه آب بریزد را با تیر زده‌اند و دو دستانش را هم بریده اند. شکل سوار مطابق نقاشی های پرده خوانی است. نقاشی هایی که به مصایب عمدتا امام حسین و یارانش در طول واقعه کربلا میپردازند.
این کارتون که مانا خود آن را مصیبت نامه دریاچه ارومیه نامیده اشارهای به رفتار با معترضین به وضعیت دریاچه ارومیه و خشکی احتمالا قریب الوقوع (مثلا طی چند سال آینده) آن.
اما چیزی که الان انگار بحث برانگیز شده نه خود پیام کارتون که اعتراض به مشابه سازی آن با واقعه کربلا و اعتراض به تصویر آن است. بسیاری فقط به صرف این تصویر سازی معترض گشته اند .البته تصویر سازی کاملا معمول هست و جزو یکی از هنرهای شیعی و همپای تعزیه و حتی مثلا در اکثر کتب حتی کودکان و علم های مساجد و هیت‌ها. قطعا بایستی مشابه سازی انتقاد برانگیز شده باشد.
حالا اصلا اینجا نمیخواستم راجع به این کارتون بنویسم. اما در این موارد و با دیدن این قبیل رفتارها تنها برای من یه نوع ریاکاری ای مجسم میشود که ما مقدسات، افراد را اعم از زنده و مرده تنها وقتی که طرف ما باشند مقدس میکنیم. و این غیرت مان تنها و تنها استفاده ای که دارد برای خفه کردن طرف مقابل است و نه چیز دیگر. مثلا همه افرادی که سنشان به دوران خاتمی قد بدهد قطعا فریادهای وااسلام و کفن پوشانی که به هر طرقی راهی خیابان میشدند و یا هر تریبونی را به هم میزدند را بایستی به یاد داشته باشند. چیزی که بعدها در برابر مواردی مشابه در دوران احمدی نژاد دیگه دیده نمیشدند. خب بایستی گفته یا مقدسات این افراد عوض شده یا اینکه کلا بهانه بود. مثال هاش زیاد بوده اعم از سوالات معلمان (توهین به پیامبر اسلام)، توهین به پیامبران اولوالعزم (جریان حضرت نوح وحضرت مشایی) وسی دی های ظهور، اختصاص معجزه به انسان عادی و هزاران مورد دیگر. حتی مواردی مانند تحریف صریح آیه قران (آیه بازگشت) توسط کیهان در مطلبی طنز که ابدا واکنشی از این عده برنیانگیخت و همچنان در دسترس هست. تعمیم هم میتوان داد که تخریب، حمله و کشتار مردم مخالف در مثلا سوریه و حمله به مساجد و صفوف نماز معترضین ابدا واکنشی برنمیانگیزد حتی اگر تعداد از ۲۲۰۰ نفر هم بیشتر شود اما تعداد کمتر(که البته به نسبت جمعیت دو کشور هر دو بسیار زیادند) کشته در بحرین شهید خوانده شده و وااسلام این عده را برانگیزد. (البته من هر دو قشر را شهید میدانم، هر جایی که حاکمیتی به زور خود را بر مردم تحمیل کند سوریه باشد یا بحرین یا لیبی). این رفتار ریاکارانه تنها در ایران است. در کشورهایی مثلا پاکستان یا هند این رفتارها فارغ از حاکمیت و چیزی کاملا از روی غیرت دینی است (کاری با درستی یا غلطی اش ندارم). مثال های زیادی میتوان زد اما یکی از روشن ترین این مثال ها شاید صفحه محمد (ص) پیامبر اسلام در ویکی پدیا باشد. صفحه ای که بدلیل اعتراضات شدید نسبت به درج تصاویر مینیاتورنسخه اردو عربی هندی پشتو و … این تصاویر را حذف کرده اند اما احتمالا برای کمتر کسی در ایران انتشارنقاشی های پیامبر اسلام در ویکی پدیا فارسی یا انگلیسی سوال برانگیز باشد یا توهین تلقی کند. (حتی عنوان صفحه نیز متفاوت هست، همین ماجرا اعتراضات بسیاری در این کشورها بدنبال داشت) یا مقایسه کنید رفتار در برابر کارتون‌های توهین آمیز را در همین کشورها. اینها تنها و تنها شاید حاصل همان رفتار ریاکارانه ای باشد که هر جا عزیزان خواست و منفعت حزبی و دسته ای بود رگ گردنشان کلفت شده و در غیر اینصورت هیچ.
البته این ریا متاسفانه به مخالفین همین روند هم انگار سرایت کرده و دو طرفه شده، یعنی نوع واکنشی این ریا در مخالفان همین جریان هم دیده میشود. مثلا اگر یکی از مراجع فردا به احمدی نژاد تشر بزند خیلی ها به سرعت چنان دفاعی از مثلا مرجعیت میکنند که شاید خود اعضای بیت معظم لهش نیز چنین ارادتی را نداشته باشند. یا مثلا اگر همین کارتون با اشاره ای به مفهوم ولایت فقیه در کیهان چاپ میشد شاید بسیاری که الان با مانا موافق‌اند، مخالفش بودند. (البته حدس میزنم). و همین‌هایی که الان معلوم نیست با چه فقه و منطقی مرتب دارند کیفر عذاب دنیوی و اخروی و آتش دوزخ نوید میدهند برای انتشار، برایش سینه چاک میکردند. تعارف که نداریم؟
اما حالا میتوان چیزی رو به راحتی فهمید و از روی کامنتی که با کپی پیست تند تند وعده عذاب لوط و ثمود میدهد به آرامی رد شد. کسی پشت چنین اکانتی علیرغم ظاهر تند و آتشینش دردی ندارد. درد دین ندارد لااقل
---
* عمدا به کارتون لینک داده نشده

Thursday، August 25، 2011

لیبی گل و بلبل

دیروز مطلبی خواندم در وبلاگ بامدادی با عنوان اینکه توسعه یافته ترین کشور آفریقا کدام است؟ این مطلب و کلی مطالب مرتبط دیگر که همگی با نگاهی توطئه وار به فضیه اعتراضات مردم لیبی و سوریه نگاه میکنند کم نیستند. اما برداشتن یه خط آمار و چماق کردن اینکه ببین لیبی گل و بلبل بود واقعا مضحک است. اصلا جوامع هیچکدام به این سادگی و خطی نیستند که با مثلا دیدن آمار توسعه یافته‌ترین کشور آفریقا پس همه مخالفین غلاف کنند و برگردند سر خانه و زندگی‌شان. (حالا اصلا بحث دیگری هم هست که خود این آمار با احتساب آمارهای رسمی خود دولت‌ها محاسبه میشود و اینکه چنین کشورهایی چقدر آمارهای شفافی دارند بماند)
اصلا رد کردن چنین مغلطه هایی هم ساده‌تر از بحث‌های طولانی است، من هم میپرسم بالاترین نرخ باسوادی قاره آفریقا مربوط به کدام کشور است؟ پاسخ تونس هست، پس برید به آنهمه مردم معترض زیر دیکتاتوری بن علی بفرمایید بگید که برگردند خونه هاشون، چرا انقلاب کردند؟ مگر فقط همین میتواند روی همه فساد، بی اعتمادی ملت، شکاف، فقر، بیکاری و هزاران هزار مشکل دیگر را بپوشاند؟ یا میپرسم نرخ بیسوادی لیبی چقدر هست؟ بله ۳۰ درصد. یک سوم مردم همین کشور هم زیر خط فقرند، کشوری با جمعیت ۶ میلیون و صادرات تقریبا حدود ۱.۷ میلیون بشکه نفت (حدود نصف ایران). دومین کشور صادر کننده نفت آفریقا. 
اصلا چرا راه دور برویم، توسعه یافته ترین کشور آسیا در ۳۵ سال پیش کدام کشور بود؟ بالاترین درآمد منطقه را کی داشت؟ بله پاسخ ایران هست، پس چرا انقلاب شد؟ آیا این آمار میرساند که همه چیز گل و بلبل بود؟ یعنی مردم ما همینطوری ریختند تو خیابون و یهو شاه گفت بله بفرمایید ما رفتیم؟
و اگر بدنبال تئوری توطئه اید، لیبی به رهبری قذافی، بالاغیرتا چه خطری داشت؟ کشوری باثبات، غرق در فساد خاندان قذافی و کاملا وابسته. با اکثر کشورهای اروپایی هم روابط بسیار حسنه داشت. از زمانهای سرکشی قذافی هم دهه‌ها میگذشت، اصلا لیبی قذافی کجای دنیا بود؟ یا اصلا خطری برای که بود؟ که سر جعبه سیاه مخالفین بخواند معامله کنند؟ نهایتش سال به سال یه سفر میرفت ایتالیا تا به استریپ تیزهای آنجا درس قران بدهد، یا در نیویورک کمپ بزند. 
بی انصافی نکنید، همین کشور بلبل بدون قانون اساسی در اولین برخوردش ۶۰۰۰ نفر از معترضین در بنغازی و طرابلس رو به کشتن داد. و همینطور تا جایی که با جنگنده‌هایش به جنگ مخالفینش رفت. اما هیچکس ار معترضین یه قدم هم برنگشتند. تایم لاین وقایع لیبی. خودشان هم با همان امکاناتشان به جنگ قذافی رفتند با هر چیزی که داشتند و حین جنگ ساختند. به نظرم اگر هیچ کمکی هم نمیشد بالاخره پیروزی نصیب شان میشد، چه با کشته کمتر یا بیشتر، این راه تاریخ بود و هست برای مردمی که به دنبال تغییر باشند. همانطور که مبارک کم آدم نکشته بود در قیام های قبلی (۲۰۰۵)، یا همین بشار اسد وحشی و پدرش در ۱۹۸۴. الان به کجا رسیده اند؟
بعد از این هم باز راه با همان مردم و نخبه‌گانش خواهد بود که چه راهی را برگزینند، حکومتی شبیه قبل پدید آورند یا به سوی دمکراسی بروند. نتیجه گیری از الان هم احتمالا زود خواهد بود و کلی پارامتر وابسته دارد که شاید غیر ممکن کند اصلا.