از وقتی یادم میاد همیشه سحری ها تو خونمون بعد از خوردن سحری بابام سه تا دعای مخصوص سحر رو بلند میخوند و ما همه باهش میخوندیم، یعنی از وقتی که اصلا تلویزیون برنامه ای برای سحری نداشت (24 ساعته نشده بود) و تنها رادیو بود که وقت پخش دعاش نمیخورد به وقت ما، یه مفاتیح خیلی کوچولو هم داشتیم، برای همین حتما بایستی یک نفر میخوند و بقیه باهاش زمزمه میکردند ولی خوب بعدها هم همین قضیه ادامه پیدا کرد. همیشه این قسمت سحری برام خاطره انگیزترین قسمت ماه رمضان بوده، تقریبا دیگه همه تو خونه قسمت های زیادی از این سه دعا رو ازبر بودند ولی همه حتما جمع میشدیم که با بابام بخونیم، شاید هم همین ذوق بیدار شدن سحری ها و زودتر از یک سال زودتر از موعد روزه گرفتنمون رو باعث شد. هر سال حتما یه چند روزی رو بالاخره سحری ها رو در خونه بودیم، حتی پارسال، ولی امسال اولین سالی است که دیگه کل ماه رمضان رو باید اینجا تنهایی روزه بگیریم، احتمالا هم سحری ها رو هیچ وقت بیدار نشم، (طبق تجربه پارسال!). ولی همون دعا ها رو با کیفیت پایین که با موبایل ضبط شده رو دارم که از دیروز بارها گوش دادم. آدمیزاد چقدر خاطره خوب دارد و یادش نمی افتد تا برای مدتی از دست بدهد! سال بعد رو باید یه مدتی رو برنامه رو یه جوری بندازیم که مدتی رو در ایران باشیم، فکر کنم بهتر از عید.
اشتراک در:
نظرات پيام (Atom)
1 comments:
nemidoonam che hekmati too in doaye mah ramezoon hast ke ba inke rooze nemigiram vali hamishe too sahar ha hata shode too rakhtekhab basham be doash goosh midam.mesle lalai mimoone.inghadr aramesh bakhsh.
ارسال يک نظر